صفحه شخصی بهروز نورکرمی   
 
نام و نام خانوادگی: بهروز نورکرمی
استان: لرستان - شهرستان: خرم آباد
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  کارمند شرکت خصوصی
شماره نظام مهندسی:  253001031
تاریخ عضویت:  1389/12/25
 روزنوشت ها    
 

 شعر بخش عمومی

14

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

سهراب
taghdim be hame dostan behrouz norkarami

سه شنبه 12 دی 1391 ساعت 09:30  
 نظرات    
 
م خلیلی 20:11 سه شنبه 12 دی 1391
1
 م خلیلی
ممنون. قبلا هم این شعر را در اینجا خوانده بودم اما ذکر دوباره آن، بهانه ای است تا عرض کنم که شنیده ام این شعر به اشتباه به سهراب نسبت داده شده است و در واقع از آثار « کیوان شاهبداغی» است. این شعر که عنوانش « آیینه دنیا » است، چنین ادامه می یابد:
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز

تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده
احد آمالی 22:49 سه شنبه 12 دی 1391
0
 احد آمالی
عالی و تکراری بود
مائده علیشاهی 11:36 پنجشنبه 14 دی 1391
0
 مائده علیشاهی
گاهی اوقات نمیشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!